قَالَ نَوْفٌ الْبِکَالِیُّ: رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مُوَلِّیاً مُبَادِراً. فَقُلْتُ:
أَیْنَ تُرِیدُ یَا مَوْلَایَ؟
فَقَالَ: دَعْنِی یَا نَوْفُ إِنَّ آمَالِی تُقَدِّمُنِی فِی الْمَحْبُوبِ.
فَقُلْتُ: یَا مَوْلَایَ وَ مَا آمَالُکَ؟…
نَوف بِکالى میگوید: امیر مؤمنان(ع) را دیدم در حالیکه رویگردان و شتابان بود، پس به حضرت عرض کردم: به کجا مىروى، مولاى من؟
حضرت فرمود: اى نوف! رهایم کن که آرزوهایم مرا به سوى محبوب کشانده است.
گفتم: مولاى من! آرزوهایت چیست؟
در آخر رساله توحيد آمده است كه اين برتر از آن است كه با لفظى بيان شود و يا اشارهاى بدان شود و حتى اطلاق مقام به آن نيز از روى مجاز است
«طی کردن ره صد ساله، در یک سال» این است که انسان به آن انقطاع برسد؛ منقطع از نیرو، فهم ، حرکت، ذکر و همه چیز خودش بشود! وقتی که منقطع شد، او را میخواهند و میبرند.
شهید ابراهیم عشریه همراه دوستان و همکارانشان در ایام اربعین به کربلا رفته بودند. در این سفر دیداری با حضرت استاد غفاری هم داشتند
باید عمر را به طاعت به سر برد تا او را نظری بر ما افتد، و چون مورد نظر او شوید، مقامی را دارا شوید که مرا بیان گفتار آن نباشد.
خدای تبارک و تعالی، مقامات معنوی را در همین ندادنها قرار داده است. این مقامات را در این نهاده که انسان از خواستههای خودش بگذرد و امر و نهی نکند که خدایا من این را میخواهم و آن را نمیخواهم.
«یا من يعطى من لم يسأله ومن لم يعرفه»؛ یعنی ای بندهام! من به همه عنایت دارم؛ حتی به کسانی که از من درخواست نمیکنند و اصلا مرا نمیشناسند.
در مورد «همه خير آخرت» غیر از تجلی خود باری تعالی، چیز دیگری را نمیتوان تصور کرد؛ یعنی بزرگترین خیر آخرت برای ما این است که محل تجلی حضرت حق بشویم.
«أعطني بمسألتی ایاک جمیع خیر الدنيا وجميع خير الاخرة»؛ خدا این حقیقت را به معصوم میگوید تا او هم با زبان دعا، به من و شما بگوید.
✅ رسول الله صلیاللهعلیهوآله به حساب جامعیتش، کار تمامی انبیای پیش از خود را نسبت به راهنمایی امتش میکند… .