?با این همه زمینه معنوی، حجت بر ما تمام است و مؤاخذه جدی خواهیم شد.
? قدر حالات و جوانی را بدانید که دیگر برنمیگردد.
✅ باید به جایی برسیم که جز #الله نبینیم.
قسمتی از متن کتاب قرآن و فطرت ، آیت الله سعادت پرور ( رحمه الله )
مقدمه
بر انبيا و اوصيا – عليهم السلام – و تابعین واقعی آنان – که از شناسایی الهی بهره ها دارند – پوشیده نیست که … (جهت مطالعه قسمت های اول کتاب به سخنرانی های روز های قبل مراجعه فرمایید.- کلیک کنید)
فطرت را چگونه می توان توجیه و بیان نمود
تمام کسانی از بشر که به خداوند متعال معتقد می باشند (به جز انبیا و اوصيا – عليهم السلام – که صاحب مقام عصمت و منزلت مخلصيت هستند)، به نوعی ضعیف و یا قوی (در اثر توجه تمام به مظهریت عالم هستی و بی توجهی به ملکوت خویش و مظاهر) در شرک بالله به سر می برند و از فطرت غافل اند؛ مگر آنان که در اثر متابعت آن بزرگواران – عليه السلام – ، به منزلت شهود ملکوت راه یافته باشند، زیرا اقرار و گفتار به یگانگی خداوند متعال به تنهایی، قابل مقایسه با شهود آن نمی باشد، و صرف گفتن اینکه خداوند متعال محیط به اشیا و با آنها است و یا اقامه ی استدلال عقلی و نقلی بر آن، دردی را دوا نمی کند؛ مگر آنکه این گفتار، به شهود مبدل گردد، و گوینده بتواند از خالقیت و قادریت و عالمیت و بصیرت و سمیعیت و … توجه باطنی به اسمای الهی (و عینیت اسماء با ذات او سبحانه) پیدا نماید، وگرنه دانسته و ندانسته همواره در ذهن، اسما را از ذات جدا خواهد پنداشت که این مطلب، ابتلای شرک را در بردارد و در
نتیجه این شخص از توحید بی بهره خواهد بود، و این خود شرکی است که خداوند متعال خود را از آن منزه نموده و می فرماید:
–( سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ) [سورة الصافات 159 – 160]
خدا منزه است از آنچه در وصف می آورند، به استثنای بندگان پاکدل خدا
–( لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ) [سورة الأنبياء 22]
اگر در آنها {زمین و آسمان} جز خدا، خدایانی {دیگر} وجود داشت، قطعا {زمین و آسمان} تباه می شد. پس منزه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف می کنند.
–( وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ) [سورة الأعراف 180]
و نام های نیکو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانید، و کسانی را که در مورد نام های او به کژی می گرایند رها کنید.
–( قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) [سورة الإسراء 110]
بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، برای او نامهای نیکوتر است.
بنابراین اگر حق سبحانه درباره ی توحید صفاتی و افعالی در حدیث قدسی می فرماید: «کُنتُ کَنزاً مخفياً (خفياً ) ، فأحبَبتُ أن اُعرَف ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَف.» {بحارالانوار،ج87،ص344}
(من، گنجی پنهان بودم که خواستم شناخته شوم، لذا مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم.)
نباید خالق بودن حق سبحانه را از خلق جدا دانست و اگر می فرماید:
–( إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) [سورة الأحزاب 72]
(ما امانت الهی و بار تکلیف را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، و ولی انسان آن را برداشت؛ راستی او ستمگری نادان بود.)
نباید عرض امانت (که ولایت الهی به تمام کمالاتش می باشد) بر مظاهر غیر انسان و انسان را در جانبی و مظاهر را در جانبی دیگر بدانیم و چنان که می فرماید:
–( وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا)[سورة الأعراف 172]
و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه ی آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی دادیم.
نباید اخذ کننده ی میثاق را در کناری و بنی آدم را در کناری و شهادت گیرنده را معزول از شهادت دهنده تصور نمود و چنان که می فرماید:
–( إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)[سورة البقرة 30]
(من در زمین جانشینی خواهم گماشت.)
نمی توان جاعل خلافت را جدای از خلیفه دانست و اگر می فرماید:
–( وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا) [سورة البقرة 31]
(و [خدا] همه ی [معانی] نام ها را به آدم آموخت)
نمی توان تعلیم کننده را از تعلیم گیرنده جدا فرض کرد، و چنان که می فرماید:
–( ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ) [سورة السجدة 9]
آن گاه او را درست اندام؟؟ کرد، و از روح خویش در او دمید.
–( فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ) [سورة الحجر 29]
پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم.
–( وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا) [سورة الأنبياء 91]
و آن [زن را یاد کن] که خود را پاکدامن نگاه داشت، و از روح خویش در او دمیدیم.
نباید نفخ روح کننده را، جدای از نفخ شده دانست، حتی نباید تصور آن را نمود؛ زیرا تصور و بلکه خیال و وهم آن نیز خطا و خلاف توحید است، علاوه بر این، آیات دیگری در مقام معرفی حق سبحانه می باشد و می فرماید:
–( وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ)[سورة الحديد 4]
و هر کجا باشید او با شماست
–( أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌۢ)[سورة فصلت 54]
آگاه باش که مسلما او به هر چیزی احاطه دارد.
–( وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا) [سورة النساء 108]
و خدا به آنچه انجام می دهند همواره احاطه دارد.
و …
و شناخت و تعریف امیرالمؤمنین و سایر معصومین -علیهم السلام – از حق سبحانه، شاهد بر بیانات ما می باشد. حضرت علی – عليه السلام- می فرماید:
–(لَمْ یَحْلُلْ فِی الاَشْیَاءِ فَیُقَالَ: هُوَ کَائِنٌ، وَ لَمْ یَنْأَ عَنْهَا فَیُقَالَ: هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ) (نهج البلاغه خطبه۶۵)
در اشيا حلول نکرده تا گفته شود خدا در آنها است و از آنها دور نشده تا گفته شود خدا جدای از آنها است.
–(کائِن لا عَنْ حَدَث، مَوْجُود لا عَنْ عَدَم، مَعَ کُلِّ شَیْء لا بِمُقارَنَة، وَ غَیْرُ کُلَّ شَیْء لا بِمُزایَلَة) (نهج البلاغه خطبه ۱-بحار الانوار جلد۴ ص ۲۴۷-بحار ج ۵۴ ص ۱۷۷-بحار ج ۷۴ ص ۲۰۲)
خدا هست ولی نه این که محدث بوده و قدیم نباشد، وجود دارد ولی نه از عدم همراه با همه ی اشیا است ولی نه اینکه قرین و در کنار آنها باشد، و با اشیا مغایرت دارد ولی نه این که از آنها جدایی گرفته باشد. …