امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:«رَحِمَ اللّهُ امْرِءً أَعَدَّلِنفسِهِ وَاستَعَدَّلِرَمسِهِ وَعَلِمَ مِن أينَ وَ فى أينَ وَ إلى أينَ؛ خدا رحمت کند کسی را که خودش را آماده کند و آماده شود برای -بازگشت به- خاکش و بداند از کجا آمده و در کجا هست و به کجا میرود.»[1]
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟!
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟!
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم[2]
هر مسیری ابتدا، میانه و مقصدی دارد؛ در این مسیر، به راهنما بیش از هرچیز دیگر نیاز هست؛ چراکه بدون داشتن راهنما، یا مسیر تغییر میکند و ما را منحرف میسازد و یا به کندی به مقصد میرسیم. در این بین، مسیرِ رسیدن به خداوند متعال و هدف خلقتِ ما از همهی مسیرها پر خطرتر و پرپیچ و خمتر است و دارای راهنماهای دروغین و قسمخوردهای است که سوگند یادکردهاند تا مقام مخلَصین ما را از هدف و مطلوب حقیقی دور سازند. قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين.[3] با این وصف برای رسیدن به مقصد و مقصود، راهی جز راه اطمینان و اعتماد به صاحب راه که خود پروردگار متعال و حکیم است، نمیباشد؛ او نیز ما را بهسوی کسانی که وی را شناختهاند حواله داده و دست ما را در دست آنها نهاده و جز اطاعت از آنان چیزی از ما نخواسته است، زیرا آنان با طی کردن مسیرهای ناهموار، به مقصد رسیده و با نوشاندن معارفی عمیق ما را به دستیابی به مقصد، به بهترین وجه راهنمایی میکنند.
هر سالکی باید این «سه گام عاشقی» را بداند که از کجا آمده است، در کجا قرار دارد و به کجا میرود! مهمترین تذکّری که اگر انسان به یاد آن باشد، از این خرابهی فراق از معشوق به سمت آبادی وصال حرکت نموده و این بیقراری، سرآغاز یک یقظه و بیداری در زندگی او میشود. سرآغازی که تا به جواب کامل-علمی و عملی- نرسد، خویش را مذمت نموده و از کاهلی و عقبماندگی خود رنج میبَرَد.
باید از خود سؤال کنیم که هدف خداوند متعال از این همه دستگاه عظیم خلقت و آفرینش چه بوده که:
الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا؛ «همآنان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه:] پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريدهاى.»[4]
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم[5]
بیشک ما دارای قابلیتهای فراوانی هستیم که با تفکّر بر روی این حدیث میتوان به آنها رسید؛ قابلیتهایی که تنها در وجود انسان قرار دارد و برای رسیدن به آنها باید از مسیری پر جاذبه گذشت.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم[6]
بنابراین پرواز، وظیفهی ما و البتّه نقطهی شروع ما میباشد. ولی همانطور که عرض شد این مسیر، پر از جاذبههای مختلف است که ممکن است ما را از رسیدن به مقصد بازدارد؛ بنابراین «خضر راهی» میخواهد و میّت شدن در دست غسّالی تا ما را با سرعت راهبری کند.
چه خبرهاست خدایا که ندارم خبری
کو مرا خضر رهی تا که نمایم سفری؟
با که گویم که چهها میکشم از دست دلم
با تو گویم که ز احوال دلم باخبری
اگر با دقّت به تاریخ آفرینش بشر بنگریم، میبینیم که همهی انبیا از آدم تا خاتم% برای آنکه انسان را به تفکّر دربارهی این حدیث که از کجا آمده در کجا هست و به کجا در حال حرکت است، مبعوث شدهاند؛ لکن پیامبر ختمیمرتبتJ در اوج دوران شکوفایی و رشد انسانها آمده و به دنبال شکوفایی حدّاکثری این ظرفیت بوده است؛ «بُعِثْتُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَحَاسِنِهَ».[7] پیامبر ما، تهذیب را سرلوحهی کار خویش قرار داده است.
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِم؛ «او کسی است که در میان کسانی که خواندن و نوشتن نمیدانستند، پیامبری را از خود آنان بر انگیخت که آیات خدا را بر آنان میخواند و – از آلودگیها- پاکشان مینماید.»[8] و قصد وی در این مسیر، بیدار ساختن فطرت توحیدی در میان همهی طالبان تزکیه و هدایت آنها بوده است؛ و همین امر نیز در دستور کار همهی ائمه معصومین(ع) قرار گرفته است.
هوا مسیح نفس گشت و باد، نافهگشا
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد[9]
بیگمان هرکس از اولیای الهی که به پیمودن این مسیر ذرّهای معرفت یافته، بیصبرانه در پی شکوفا ساختن قابلیتهای خویش و طالبان راه توحید است. از میان اینهمه عرفا و اولیای الهی، مرحوم امامخمینی(ره) ازجمله نوادر دَهر در عرفان ناب اسلامی است که با حرکت الهی خویش، باعث شد طالبان راه حق و حقیقت و گرفتاران خال لب دوست، با یک اشارهی وی، همچون هارون مکی خود و منیّتهایشان را در تنور عشق بسوزانند و با نوشیدن شهد شیرین شهادت، رَه صدساله را در یک شب طی نمایند.
به فرموده شهید حسن باقری: «اگر امامصادق(ع) یک شیعه تنوری مثل هارون مکی داشت، الآن ولایتفقیه صدها هزار بسیجی دارد که به یک اشاره مولایشان به قلب آتش میزنند.»
حال از نسل چمران و باقری، همّت و باکری شهید زنده و شهیدپروری طلوع کرده که هم در جهاد اصغر مدافعین حرمِ عارفی همچون شهیدان عُشریه و طهماسبی، سیفی، عسکریفرد، دهقان و عبودی را تربیت کرده و هم در جهاداکبر هر هفته صدها نفر از خیل مشتاقان از سراسر کشور بهسوی درس عرفان و عشق ایشان در عشّ آل محمدJ شهر مقدّس قم گرد هم میآیند تا تحت عنایات حضرتمعصومهB از انفاس ملکوتی ایشان بهرهمند شوند. درسهایی که تداعیکننده انفاس قدسی عارف بالله مرحوم ملاحسینقلیهمدانی6 است.
مطالبی که در پیشرو میخوانید با بیان و سبکی جدید، مبانی سلوکی و تربیتی عارف واصل استاد غفاری در سه گام مطرح شده است.این کتاب، به تبیین مسیر ساده و دستیافتنی توحید از طریق معرفت نفس میپردازد. در این کتاب مییابیم که همهی ما از خداییم و در این دنیا به سوی خدا در حال حرکتیم و البتّه درنهایت بهسوی او خواهیم رفت، چه اینکه: إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون.[10]
یکی از بزرگان عرفا فرمودند: «اگر ما را با این معارف آشنا ساختند قطعاً ما را تا آخر خواهند بُرد؛ به شرطی که کمی استقامت و جدیت از خود نشان بدهیم.» استقامت و جدیت نیز وقتی حاصل میشود که ما معرفت و در پی آن محبّت و عشق به محبوب را در خود بیابیم و بهدنبال ازدیاد آن باشیم.
باید دانست که در حقیقت نور ما با نور اهلبیت(ع) یکی بوده است، ولی براثر لغزشها و غفلتهای پوچ و بیحاصل از هدف خلقت خویش دور شده و درحالیکه باید در بهشت عبودیت و عشق الهی غرق باشیم، اینچنین از زمرهی قافلهی دیوانگان معشوق عقبماندهایم. چراکه:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم[11]
حقیقت آن است که اکنون عرفان و معنویت در پیچ تاریخی قرارگرفته که باید ماحصل رنج و زحمت تمامی انبیا و اولیا% به بار بنشیند و از این غربت بیحدوحصر به درآید؛ چراکه تمامی زحمات انبیا و اولیا% برای رساندن بشر به این مرحله بوده که با این معارف آشنا شود و البتّه قیام حضرتامامخمینی6 هم برای زنده کردن عرفان بود که عدهای مانع آن شدند.
اکنون زمان تقیه گذشته است و باید در این زمان که در حکومت اسلامی قرار داریم «و اوج و تکامل فهم بشر از شهود و عرفان» است، به تبیین این بُعد از زندگی انسان بپردازیم؛ زیرا در «قیام عرفان و قیامت معنویت» سکوت جایز نیست.
بحری است بحر عشق، که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست[12]
والحمدلله
علی آلبویه
شعبان المعظم 1439
پاورقي:
[1] . الوافی، ج 1 ، ص116
[2] . دیوان شمس تبریزی
[3]. سوره مبارکه ص آیه: 83
[4]. سوره مبارکه آل عمران: آیه 191
[5] . دیوان شمس تبریزی.
[6] . دیوان شمس تبریزی.
[7] . امالی شیخ طوسی، ص596.
[8] . سوره مبارکه جمعه : آیه 2
[9] . دیوان حافظ، غزل222
[10] . سوره مبارکه بقره: آیه 156
[11] . دیوان حافظ، غزل429، ص315
[12] . همان: غزل84، ص93
ناشناس –
باسلام. لطفا شناسنامه کتاب رو بروز کنید. تعداد صفحه و دیگر مشخصات لازم کتاب را هم بیاورید. ممنون.