فاطمه جان! تو کیستی؟!
آری تو مادر همهی خوبان هستی؛ ما هم با همهی بدیهایمان حتماً ذات خوبی داریم که مادر خطابت میکنیم. تو مادر خوبیهایی؛ تو مادر نوری؛ تو مادر حقیقی شیعیانی.
مادر نور
خداوند هزاران سال قبل از خلقت آدم، «فاطمه» این آینهی تمامنمای «الله» را از نور خودش آفرید.
مادر نور که در عالم نور، امتحان خود را بهدرستی گذرانده بود، دیگر نیازی به ورود به عالم هفتم، یعنی عالم ظلمت و محنت نداشت؛ امّا مهر و محبّت مادری او بود که باعث شد از فرزندان خود جدا نشود و فرزندانش را در این خرابآباد دنیا نیز همراهی کند تا آنها را نیز به همهی کمالات و مقامات خویش برساند؛ هرچند که بالهایش در میان شعلهها بسوزد و گُل رخسار و دست و بازویش، کبود گردد و در جوانی پژمرده شود و…
مادر واقعی
مادر جان! ایکاش برایم جا میافتاد و به قلب و جان مییافتم که تو برای هدایت من سیلی خوردی!
ایکاش درک میکردم که تو برای نجات من میان در و دیوار قرار گرفتی!
ایکاش باورم بود که تو برای دستگیری من، محسنت را فدا کردی تا من از آنهایی باشم که دلم را به تو بسپارم و محبّتت را قبول کنم!
تو حَسَنت را به ما بخشیدی! برای نجات ما فرورفتگان در باتلاق دنیا بود که به او زهر دادند و جنازهاش را تیرباران کردند؛ امّا من هنوز نفهمیدهام! تو حسینت را به ما دادی! او را به گودی قتلگاه فرستادی که در برابر چشمانت، دست و پا بزند و سرش از قفا بر گرفته شود تا من نفسم را ذبح کنم و بهسوی تو بیایم؛ امّا من نفهمیدم!
مادرجان؛ تو زینبین را به ما عنایت کردی! دخترانی که سایهشان را هم کسی ندیده بود، به اسارات عدّهای حرامی سپردی تا مرا از همهی اسارتها نجات دهی و به آغوشم کشی؛ امّا من نفهمیدم! خودت با آنکه در نظر همه بزرگ بودی، وقتی که از یک کوچه گذشتی، عاقبت آن شد که شد؛ وای از زینبت با آنهمه کوچهها و حال اسارات…
مادر جان! تو مادر پیامبری و علی؛ تو مادر حسنینی و زینبین؛ تو مادر مؤمنانی و اخیار؛ تو مادر همهی خوبیها و فضیلتهایی. تویی که همهی عالم را در دامان خود جای دادهای و بر سر همهی ماسویالله سایه انداختهای! انبیای الهی(ع) در پرتو عنایت تو تکامل مییابند.
تو در یک کلام «مادر واقعی» تمام دوستان خدایی!
علاوه بر نسخه فیزیکی کتاب، علاقهمندان میتوانند نسخه آنلاین کتاب را اینجا مطالعه کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.