کتاب مادر واقعی

مادر
مادر
100000 تومان
وضعیت محصول: موجود
تعداد فروش

21 فروش

نقد و بررسی

0 کاربر

شناسه محصول

تاریخ انتشار

02 اردیبهشت 1400

تعداد بازدید

2289

دسته بندی

برچسب ها

پ
پ

پیشگفتار

 نوشتهی پیش رو مجموعهای از بیانات عارف واصل حضرت استاد غفّاری است در ایّام فاطمیّه که با زبانی ساده و در حضور جمعی از طلّاب و دانشجویان سالک بیان شده و توسط جمعی از ارادتمندان آن ولیّ خدا از قالب صوت به صورت نوشتار، پیاده شده است؛ باشد که این اثر نورانی، هم نوری باشد فرا راه ما هم چراغی باشد برای خوانندگان خداجو و معنویتخواه.

امّا قبل از ورود به کلام نورانی آن ولیّ خدا، ما هم عرض ارادتی می‌کنیم خدمت حضرت مادر.

 

عرض ارادت به حضرت مادر

فاطمه جان! تو کیستی؟! حبیبه‌ی خدا؛ دختر رسول خدا؛ همسر علی مرتضیٰ؛ مادر حسنین؛ این‌ها همه آری؛ امّا آنچه برای من ، از همه دلنشین‌تر است این است که تو با تمام این عناوین عالی، مادر حقیقی ما هستی.

پدرت هم افتخار می‌کرد که امّ‌ابیها هستی. اگر علی هم حیا نمی‌کرد، مادر خطابت می‌کرد. حسن و حسینJ چقدر افتخار می‌کردند که خودشان را به تو معرفی می‌کردند. آری تو مادر همه‌ی خوبان هستی؛ ما هم با همه‌ی بدی‌هایمان حتماً ذات خوبی داریم که مادر خطابت می‌کنیم. تو مادر خوبی‌هایی؛ تو مادر نوری؛ تو مادر حقیقی شیعیانی.

 

مادر نور

خداوند هزاران‌ سال قبل از خلقت آدم، «فاطمه» این آینه‌ی تمام‌نمای «الله» را از نور خودش آفرید.[1]

حضرت نور در عوالم ‌ششگانه‌ی نوری و روحی، یکی پس از دیگری امتحان شدند.[2] مادر نور، در همه‌ی آن امتحانات سربلند و پیروز بیرون آمد و کمالات بی‌نهایت خود را در همان عوالم نوری کسب کرد.[3] امّا شیعیان او، در اثر ابتلائات و فراز و نشیب‌های آزمون‌ها و امتحانات الهی، کم‌کم از مادر خود جدا شدند؛ تا زمانی که دوباره قیامت آن‌ها برپا شود و به آن نور حقیقی پیوند بخورند.[4]

مادر نور، هزاران سال قبل از خلقت آدم، حول عرش در طواف بود و تسبیح خدا را می‌گفت.[5]

هزارن سال قبل از خلقت آدم، در غامض عرش و فشرده‌ی علم الهی موجود بود.[6]

هزاران سال قبل از خلقت آدم، در سرادق عرش مادرِ ملائک نورانی بود و تسبیح و تقدیس الهی را به فرشتگان آموزش می‌داد.[7]

هنوز گِل آدم سرشته نشده بود که مادر نور، در حقّه و مکانی زیر ساق عرش الهی بود و غذایش تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید بود.[8]

مادر نور که در عالم نور، امتحان خود را به‌درستی گذرانده بود، دیگر نیازی به ورود به عالم هفتم، یعنی عالم ظلمت و محنت نداشت؛ امّا مهر و محبّت مادری او بود که باعث شد از فرزندان خود جدا نشود و فرزندانش را در این خراب‌آباد دنیا نیز همراهی کند تا آن‌ها را نیز به همه‌ی کمالات و مقامات خویش برساند؛ هرچند که بال‌هایش در میان شعله‌ها بسوزد و گُل رخسار و دست و بازویش، کبود گردد و در جوانی پژمرده شود و…

 

مادر مادر

پیامبر خاتم، چهل روز در غار حرا مشغول عبادت بود و از میوه‌های مختلف بهشتی میل فرمود.[9] پس از این اعتکاف چهل‌روزه، فلک و مَلک منتظر معجزه‌ای بودند که تا ابد باقی بماند و وجودش، دلیل و راه‌نمایی برای همگان باشد.

زمانی که امّ‌المؤمنین خدیجهB حامله بود، زنان قریش به او زخم زبان می‌زدند و او را تنها گذاشتند، امّا آن کسی که برای مادرِ همه‌ی اهل ایمان، مادری کرد، فرزندش بود که در رحم داشت. این فاطمه بود که از درون شکم مادر با او سخن می‌گفت و او را تسلّی می‌داد و به صبر بر تنهایی و تحمّل سختی‌ها و زخم‌زبان‌ها دعوت می‌نمود.[10]

 

مادر خوبیها

مکّه مکرّمه… روز جمعه… بیستم ماه جمادی‌الثانی… سال پنجم بعثت… خانه‌ی خدیجه‌ی کبری…

بشارت باد بر اهالی زمین که نور خدا از چراغ وجود خدیجه پرتوافشان شد و خانه‌ی وحی را روشن نمود. دیگر هیچ چهره‌ای نباید با شنیدن خبر به‌دنیا آمدن دختری، در هم کشیده شود و هیچ گُلی نباید زنده‌به‌گور شود؛ آخر دختر، پاره‌ای از وجود پدر است… .

آری مادر همه‌ی خوبی‌ها به‌دنیا آمد.[11] نامش را «فاطمه» گذاشتند تا محبّین و عاشقان خود را از آتش فراق یار، جدا کرده و در آغوش محبوب حقیقی خود جای دهد.[12]

لقبش را «زهرا» نهادند تا با نور روشنایی خود که از نور عظمت الهی است، فرزندانش را از تاریک‌خانه‌ی دنیا نجات دهد.[13]

لقبش را «محدّثه» گذاشتند تا هم‌صحبت جبرئیل و میکائیل شود[14] و به ما یادآوری کند که «مرغ باغ ملکوت»و «شاه‌باز عالم قدس» با ملائک هم‌کلام می‌شود، نه آنکه مانند اهل دنیا، مشغول خاک‌بازی و غفلت باشد و با ملکوت هیچ ارتباطی نداشته باشد. باید دست در چادر مادر زد، تا از خاک بر افلاک رسید و از فرش به عرش بالا رفت.

لقبش را «کوثر» گذاشتند تا انانیّت‌های ما را با یک وضو از کوثر خویش و دو رکعت نماز برای خدا، نحر کند که با اتّصال به مقام نورانیّت و ولایت کلّیّه‌ی الهیّه‌ی،[15] دشمنی و بدخواهی‌های کثرت، ریشه‌کن و ابتر می‌شود.

لقب او را «طاهره» گذاشتند تا فرزندانش را همچون خودش، از همه‌ی ناپاکی‌های ظاهری، باطنی، سرّی و فوق سرّی پاک گرداند. او طهارت مطلق است و مطلق طهارت.[16]

نامش را «راضیه» و «مرضیه» گذاشتند تا جنّت‌الذّات را برای ما دست‌یافتنی سازد و مقام خویش را برای فرزندانش، آماده نماید.يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ *ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً *فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي *وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏.[17]

او «امّ‌الحسن»، «امّ‌الحسین»، «امّ‌المحسن»، «امّ‌ابیها»، «امّ‌الائمّه» است.[18]

 

مادر پدر

در همان زمانِ کودکی، وقتی مادرش از دنیا رفت، به‌جای آنکه کسی برایش مادری کند، او مادر پدر شد! وقتی که پیامبر در مسجدالحرام در حال سجده بود، ابوجهل شکمبه‌ی گوسفندی بر سر مبارک ایشان ریخت و امّ‌ابیها بود که با شمشیر زبان، آن روسیاه عالم را رسوا و مجازات کرد.[19]

هنگامی‌که دشمنان خاک و خاکستر را به‌صورت مبارک او می‌ریختند، پیامبر خدا خود را به خانه می‌رساند تا دخترش، با محبّت مادرانه‌ی خود از او پرستاری کند. مادر حقیقی خاک را از سر و صورت پدر پاک می‌کرد و اشک می‌ریخت.[20]

شاید برای همین محبّت‌ها بود که حقّ مادری‌اش ثابت گردید و هروقت بر پیامبر وارد می‌شد، حضرت پدر از جای بر می‌خاست، دستش را می‌بوسید و او را بر جای خویش می‌نشاند.

 

مادر همسر

بعد از ازدواج با امیرمؤمنان(ع) نوبت به مادری آن‌هم در کسوت همسری برای شیرخدا بود. صبح یکی از روزها که علی برای رفع گرسنگی شدید به خانه آمد و غذایی طلبید؛ فاطمه‌اش به او عرض کرد: دو روز است که من هم چیزی نخورده‌ام و هرچه در خانه بود را برای شما و فرزندانت آوردم. وقتی علی با تعجّب پرسید که چرا مرا از این امر آگاه نساختی تا برای غذا، اندیشه‌ای کنم، در پاسخ فرمود: از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که انجام آن برایت دشوار باشد![21]

پس از رحلت پیامبر هم که خار در چشم علی بود و استخوان در گلو، هروقت به خانه می‌آمد و نگاه به چهره‌ی نورانی زهرایش می‌کرد، تمام غم و غصّه‌هایش را فراموش می‌کرد.[22]

آن زمان که همه، واقعه‌ی غدیر را فراموش کرده بودند، مادر بود که هر شب سوار بر مرکب می‌شد و به تک‌تک خانه‌های مدینه سر می‌زد و برای یاری حق با آنان سخن می‌گفت. امّا امان از مردم نمک‌نشناس که پاسخشان، جز راحت‌طلبی و عافیت‌خواهی چندروزه‌ی دنیا چیزی نبود.

ای‌کاش به همین دنیای خود راضی بودند؛ امّا یک‌روز به‌بهانه‌ی فدک، او را در میان کوچه‌های هاشمی با ضرب سیلی، نقش بر زمین کردند؛ یک‌بار به بهانه‌ی شکستن تحصّن و اعتراض  مخالفان غصب خلافت، درِ خانه‌اش را آتش زدند، او را بین در و دیوار کوبیدند، جنین شش‌ماهه‌اش را کشتند و…

 

مادر واقعی

مادر جان!  ای‌کاش برایم جا می‌افتاد و به قلب و جان می‌یافتم که تو برای هدایت من سیلی خوردی!

ای‌کاش درک می‌کردم که تو برای نجات من میان در و دیوار قرار گرفتی!

ای‌کاش باورم بود که تو برای دست‌گیری من، محسنت را فدا کردی تا من از آنهایی باشم که دلم را به تو بسپارم و محبّتت را قبول کنم!

تو حَسَنت را به ما بخشیدی! برای نجات ما فرورفتگان در باتلاق دنیا بود که به او زهر دادند و جنازه‌اش را تیرباران کردند؛ امّا من هنوز نفهمیده‌ام! تو حسینت را به ما دادی! او را به گودی قتل‌گاه فرستادی که در برابر چشمانت، دست و پا بزند و سرش از قفا بر گرفته شود تا من نفسم را ذبح کنم و به‌سوی تو بیایم؛ امّا من نفهمیدم!

مادرجان؛ تو زینبین را به ما عنایت کردی! دخترانی که سایه‌شان را هم کسی ندیده بود، به اسارات عدّه‌ای حرامی سپردی تا مرا از همه‌ی اسارت‌ها نجات دهی و به آغوشم کشی؛ امّا من نفهمیدم! خودت با آنکه در نظر همه بزرگ بودی، وقتی که از یک کوچه گذشتی، عاقبت آن شد که شد؛ وای از زینبت با آن‌همه کوچه‌ها و حال اسارات…

مادر جان! تو مادر پیامبری و علی؛ تو مادر حسنینی و زینبین؛ تو مادر مؤمنانی و اخیار؛ تو مادر همه‌ی خوبی‌ها و فضیلت‌هایی. تویی که همه‌ی عالم را در دامان خود جای داده‌ای و بر سر همه‌ی ماسوی‌الله سایه انداخته‌ای! انبیای الهی(ع) در پرتو عنایت تو تکامل می‌یابند.[23]

تو در یک کلام «مادر حقیقی» تمام دوستان خدایی!

در چاپ جدید کتاب مادر واقعی علاوه‌بر مرتفع شدن مشکلات چاپ قبلی، سعی بر این شد که منابع کتاب هم غنی‌تر شود و فصل خودشناسی و خودسازی در مکتب مادر(س) هم به کتاب اضافه شد. امید است مورد قبول حضرت حق، امام‌عصر و سالکان الی‌الله قرار گیرد.

والحمدلله اوّلاً و آخراً و ظاهراً و باطناً

قم مقدّسه

 شعبان‌معظم‌المظم 1439هـ . ‌ق

 

پاورقي:

[1]. بحار‌الانوار: ج15، ص25

[2]. جلوه‌ی نور: 25

[3]. جمال السبوع: 32

[4]. بحارالانوار: ج25، ص21

[5]. همان:ج15، ص6

[6]. جلوه‌ی نور: 23

[7]. همان: 28

[8]. همان: 18

[9]. جلوه‌ی نور: 40

[10]. جلوه‌ی نور: 43

[11]. عوالم العلوم و المعارف: ج11، ص127

[12]. تفسیر فرات کوفی: 222

[13]. بحارالانوار: ج43، ص12

[14]. علل الشرایع: ج1، ص182

[15]. «حوض کوثر» تمثیلی از شهود ولایت کلیه‌ی الهی است. نور هدایت: ج3، ص63

[16]. جلوه‌ی نور: 55

[17]. سوره مبارکه فجر: 27 تا 30

[18]. فاطمةالزهرا بهجة قلب المصطفی: ج1، ص205

[19]. صحیح بخاری: ج5، ص8

[20]. سیره‌ی ابن‌هشام: ج1، ص416

[21]. بحارالانوار: ج43، ص60

[22].بحارالانوار: ج43، ص 134

[23]. عوالم العلوم و المعارف: ج11، ص161

محصولات مشابه

ثبت دیدگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب مادر واقعی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *