شهید ابراهیم عشریه همراه دوستان و همکارانشان در ایام اربعین به کربلا رفته بودند. در این سفر دیداری با حضرت استاد غفاری هم داشتند و در بازگشت حاجآقا به آقا ابراهیم گفته بودند: «یک گزارشی از سفر کربلا به ما بدهید و درکتان را از کربلا برای ما بنویسید». آقا ابراهیم هم سفرنامهای چند صفحهای نوشت و خدمت حاجآقا داد.
? فرازی از این سفرنامه:
در حین پیادهروی ناگاه گناهانم به یادم آمد خجالت کشیدم و به حضرت سیدالشهداء عرضه داشتم آقا جان چگونه با این وضع به زیارت شما بیایم؟ سرم پایین آمد و قدرت سر بالا گرفتن نداشتم،
❤️ بعد از چند قدم گویی به قلبم الهام شد:«ارفع رأسك» اما انگار در این تندی مهربانی عجیبی وجود داشت بطوری که بلافاصله بعد از آن خطاب دوم به این حقیر الهام شد: « نور عینی » ( ارفع راسك نور عینی؛ سرت را بلند کن نور دیدهام ) آه که چه حالی بود.
? در زمان حرکت در بعد از ظهر نیز مجددا همین حالت پیش آمد و مدام از خود سوال می کردم تو با این دستان خالی کجا میروی؟ با چه سرمایهای میخواهی به زیارت بروی؟ اگر میخواهی با سرمایه محبت امام حسین علیهالسلام بروی آن را هم که نداری. چرا که گناهان زیادی داری این چه محبتی است ؛ که این همه گناه میکنی؟
❤️ در همین حال به قلبم خطور کرد: « نگران نباش تو با سرمایه محبت ما نسبت به خودت به زیارت ما میآیی ». بسیار خوشحال شدم، دلم آرام گرفت و با شوق فراوان به مسیر ادامه دادم تا به کربلا رسیدیم.
? مجاهد عشق،صفحه۲۲۳.
برای مشاهده و خرید آثار حضرت استاد غفاری به لینک https://shahdeshgh.ir/shop/ مراجعه نمایید.
برای آگاهی بیشتر از مطالب حضرت استاد غفاری سایت معرفت نفس را هم ببینید.